کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در ایام حج

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : توسل     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

ای چـراغ حــرم یـار کـجـای حـرمـی            ای شـفـای دل بـیــمـار کجـای حـرمی

همه جای حرم از پرتو حسن تو پُر است            ای به هر صحنه پدیدار کجای حرمی


تا که بی پرده به بینند رخت را حجّاج            پـرده بـردار ز رخـسار کجای حرمی

پای تا سر شده‌ام چـشم تماشا که مگر            چشمم افتد به تو یک بارکجای حرمی

حجر و حجر زهجران تو خون می‌گیرند            زمـزمت تـشـنـه دیـدار کجـای حرمی

همه اینجا به مـحـبـان عـلـی می‌نـازند            پــسـر حــیـدر کــرّار کـجـای حـرمـی

حرمت عترت و قرآن شود اینجا پامال            وارث احـمـد مـخـتـار کـجـای حـرمی

دور تا دور حـرم قـاتـل زهـرا نـامـش            نقـش گـردیـده به دیـوار کجای حرمی

شیعه مظلوم، تو مظلوم، حرم هم مظلوم            ای حـرم را تو نگهـدار کجای حرمی

روز «میثم» شده در این حرم امن خدا            بـی‌تـو مـانـنـد شـب تـار کجای حرمی

: امتیاز

مدح و مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا که باغ پُر از عطر دلربایی توست            نسـیم، چـشم به راه گره‌گـشایی توست

به باغـبانی تو چـشم دوخـته‌ست بهـار            چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست


نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست            سـپـیده منـتـظر نـور کـبـریایی توست

بـه دیـرپـایی شـب‌هـای انـتـظـار قـسـم            کـبوتـر دلم ای نـازنین! هـوایی توست

خـدا کـند تو بـیایی و صبـح سـر بـزند            که بی ستاره‌ترین شب، شب جدایی توست

بیا که دیدن رویت بهشت موعود است            بهشت پرتوی از جلـوۀ خـدایی توست

مدینه را تو صفا می‌دهی ز مقدم خویش            مـدیـنه تـشـنه دیـدار و آشـنـایی توست

کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست            بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست

هنوز صحبت آن مادر شهید این است:            شفای سینۀ من اشک کـربلایی توست

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شاعر : ناصر فیض نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

صـدای بـال مـلائـک ز دور می‌آیـد            مسافـری مگر از شهر نـور می‌آید؟

دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت            مگر که موسی عمران ز طور می‌آید؟


ستاره‌ای شـبی از آسـمـان فـرود آمد            و مـژده داد که صبـح ظهـور می‌آید

چقدر شانۀ غم‌بار شهر حوصله کرد            به شـوق آن‌که پـگـاه سـرور می‌آیـد

به زخم‌های شقایق قسم هنوز از باغ            شمیـم سـبـز بـهـار حـضـور مـی‌آیـد

مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟            صدای پـای سـواری ز دور مـی‌آیـد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی شهودی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هر کجا می‌نگرم نقش تو پیداست حسین           همه جا مجلس تکریم تو برپاست حسین

تو چه کردی که زمان با تو موافق شده است           تا ابد رایت گلگون تو بر جاست حسین


رمـز پایـندگی آئین شهادت طلـبی‌است           آنچه در نهضب سرخ تو هویداست حسین

پـرورش یافـته دامن وحی است و ولا           تربیت یافـته مکـتب زهـر است حسین

مرگ از دیدن آن منظره لرزید بخویش           قامت آن روز که با زخم بیاراست حسین

مادرش گفت سپردم به تو او را یا رب           هدف تیر بود از چپ و از راست حسین

ای خـدا یـاور او باش که در دشت بلا           یار و انصار ز کف داده و تنهاست حسین

چه کسی گفت که در کرب و بلا خورد شکست           فـاتح بی‌بـدل عـرصه هیجـاست حسین

گو محال است کند خم سر تسلیم به خصم           سـرو حُـرّیت و آزادگـی ماست حسین

فصل وصل است، شکوفد گل زخم از بدنش           سر و تن داده و سرگرم تماشاست حسین

کهـنگی را بسرا پـرده او راهی نیست           هر زمان تازه‌تر از تازه و زیباست حسین

هان مبادا که دمی دامنش از دست دهیم           زانکه فریاد رس روز مباداست حسین

در شـب اول قـبـر آیـد و پـرسـد ما را           آن قدر شخص شریفی است و آقاست حسین

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : محمد پیله ور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با خود درون آینه‌ها گـفت و گوت بود            دیـدار خـود در آیـنـه راز مگـوت بود

هیهات از سکوت و هیاهوی بی‌صدات            فریاد از این صدا که پُر از های و هوت بود!


در انـعـکـاس روی تو آدم جـمـیـل شد            هستی دچار حیرت از این رنگ و بوت بود

خور در خور جمال تو آئینه‌ای نداشت            مهـتاب محو صورت آئیـنه خـوت بود

هفت آسمان به گرد وجود تو در طواف            خـلـقت نـمی ز قـطرۀ آب وضوت بود

مست از بـلای بادۀ اعـلای دوست شد            هر دیده‌ای که محـو تماشای روت بود

جـان جـرعـه‌ای ابـد زده از بــادۀ ازل            سرمست از آن بلی، همه در جستجوت بود!

آدم میان آب و گل از دل خـبر نداشت            امـا گِـلـش بـر آمـده از آبــروت بــود!

تن پوشه‌ای ز وحدت و کثرت به تن نمود            پود دلـش سرشته به هر تار موت بود

جان دید بی‌جمال تو، جنّت جهنم است            زیرا که قوت خوان دلش لایـموت بود

از حکـم دوست آدم و ابلـیس سر زدند            عصیان این و آن؛ همه باد و بروت بود

او را ز خویش راندی و خواندی مرا به عشق            پیوند عـشق پاک به خاک آرزوت بود

یـارا شـمـیـم نـام تو ما را فـرا کـشـیـد            ‌این راه اگر خطاست، سزامان " هبوط" بود

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : محمد پیله ور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زبان برای بیان از تو گرچه الکـن بود           سکـوتِ آیـنـه‌ها محـو از تو گـفتن بود!

به جستجـوی تو از خود چه دور افتادم           و آیـه آیـه وجـود تـو در خـودِ من بـود


تو خود حکایت خود کن که وصف ما ز جمال           دُرّ خـیـال به مـژگـان لال سـفـتـن بود!

سکـوت واژه چنان می‌زند تو را فریاد           که گوش گنگ دهان، چاره‌اش شنفتن بود

مرا به حاشـیه می‌رانی ای نگـاه حقـیر           وگـرنه بطـن جهـان، اوّلـم نـشیـمن بود

مگر عنایت بی‌چون دوست گیرد دست           که بی‌تو دست دلم روی دوش دشمن بود

به جـان بـاورم افـتـاده مـوریـانـۀ شـک           که سقف سست یقـینم ستاده بر ظنّ بود

کلام سرد خـزان می‌وزد به بـاغ، ارنه           ز اشـتـیاق تو، تـقـدیر گل شکـفـتن بود

تو گـنگ ماندی و باغ از بهار می‌گوید           پس از تلاوت باران چه جای خفتن بود؟!

شیارهای تن خاک، چاک از مرگ است           چه جای خاک ز پای مغاک، رفتن بود؟!

به آیـه‌هـای زمـیـنـی دوبـاره دقـت کـن           جهان ز لیلة الاسرای عشق روشن بود

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است            می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است

چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد            »إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد


خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید            تا که این نیمۀ توحـید به آن نیمه رسید

علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید            شانه در شانه دو تا کعبۀ یک‌دست سفید

عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت            ساز و آواز خـدا گـوشۀ عـشاق نداشت

کـوچه آذین شده در هـمهـمه آرام آرام            تـا قـدم رنـجـه کـنـد فـاطـمـه آرام آرام

فـاطـمه... فـاطـمـه با رایـحـۀ گـل آمـد            ناگـهـان شـعـر حـمـاسی به تـغـزل آمد

آسمان با نفـسـش رنگ دگـر پـیدا کرد            دسـت او پـیـرهـن نو به تن دنـیـا کـرد

ابـر مـهــریـۀ او بــود کـه بــاران آمـد            نـفـس فـاطـمـه فـرمـود کـه بـاران آمـد

ناگهـان پنـجـره‌ای رو به تمـاشا وا شد            هر کجـا قـافـیـه یا فـاطـمـةالـزهـرا شد

مـثـنـوی نـام تـو را بـرده تـلاطـم دارد            چـادرت را بـتـکـان قـصد تـیـمـم دارد

می‌رسد قـصۀ ما سـوی سرانجـام آرام            دفـتـر قـصه ورق می‌خـورد آرام آرام

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر، بیا!            شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

آسـمـانی بی‌کـرانی، عـاشق دریا شدی            آمـدی آئـیـنـۀ «انـسـیـة‌الحـورا» شـدی


مثل اقـیانـوس آرام است این بانـو ولی            در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!

»لیلة‌القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است            او «سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر» تو است

از ازل در پرده بود، آئینه‌دارش می‌شوی            در عبور از کوچه باغِ عشق، یارش می‌شوی

قدّ و بالای علی، از چشم زهرا دیدنی‌ست            وای‌! وقتی می‌رسد دریا به دریا، دیدنی‌ست

ماه، در امـواج دریا، دیدنی‌تر می‌شود            قدر زهـرا با علی فهـمیدنی‌تر می‌شود

گفت احمد: این زره خرج جهاز کوثر است            خوب می‌دانست حیدر بی‌زره هم حیدر است

مانده احمد، تا کدامین وجهِ رب را بنگرد؟            روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد؟

ای بلال! امشب اذانی را که می‌خواهی بگو            اَشـهـدُ اَنّ عـلـیـاً حـجـتُ الـلـهـی بـگـو

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یکـبـارِ دیگـر شد جسارت کنج حجره            مـزد مـحـبّـت شد خـیـانت کـنج حجره
شاگـردِ جـعـده؛ کار دستِ شیـعـه داده            فـتـنه گری کـرده سـرایت کـنج حجره


از زهرِ اُمّ الفضلِ ملعـون شعله‌ور شد            قـرآنِ سـرتاسـر فـضیـلـت کنج حجره

خیری ندید از هـمسری که قاتلش بود            انداخت او را بد به زحمت کنج حجره
لبهایش از فرط عطش از حرکت افتاد            بی‌تاب شد در اوج غـربت کنج حجره
دلـتـنگِ بـابـا بود... دلـتـنگِ نگـاهـش            دلتنگِ قدری عشق و رأفت کنج حجره
یخ کرد دستانش، سرش سنگین شد و سخت            افـتاد با پهـلو، به صورت کنج حجـره
بخشنده بود و تا که محکم بر زمین خورد            ویـران شد ارکانِ سخاوت کنج حجره
جـان داد در اوج جـوانـی مـثـل مـادر            می‌رفت مشـتـاقِ شهـادت کـنج حجـره
با پای دل می‌رفت گریان سمت کوچه            با داغ مـادر داشت خلوت کنج حجـره
شد قـاتـلـش آتـش، لگـد، غـنفذ؛ مغـیره            جان داد پایِ این مصیبت کنج حجره!

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دور و برش با عشوه ظرفِ آب در دست            کِل می‌کشید آن بی مروّت کنج حجره

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

ایـا ای مــظـهـر نــور خــدایـی            تــو امـــیــد هــمـه اهـل ولایـی

چو اجدادت تویی صاحب کرامت            گـل زهـرا جـواد ابن الـرضایی


تــویـی نــهــم گـل بــاغ ولایـت            به شیعـه همچو بابت مـقـتـدایی

تـمـام اهـل عــالــم را امــیــدی            چراغ بینش و شمس الضحـایی

ســرا پــای وجــودت نـــورِ الله            به چشم اهل دل نـور و ضیایی

کرم بارد زِ هر انگـشت پـاکـت            به هر سائل کنی لطف و عطایی

گــدا از درگـه تــو رد نـگــردد            که سر تا پا همه جود و سخایی

تویی سرمـنشاء لطف و عنایت            امـیـد اهـل مـعـنـا، جـان مـایـی

به زیـر سـایـۀ لـطـفـت نـشـیـنم            که تو مولای من صاحب لوایی

حــریـم کـاظـمـیـن تـو بـهـشـتـم            وَزد در آن حـرم بـوی خـدایـی

چنان زهرای اطهر در جـوانی            به راه دین حـق گـشـتـی فـدایی

به دست هـمـسـر نـا مـهـربـانت            شـهـیـد کـیـنـه با زهـر جـفـایـی

زمن جز خوبی و احسان چه دیدی            تو بـرگـو در پی قـتـلـم چـرایی

شده دل خون ز داغت هادی تو            زنـد فـریـاد، داد از این جـدایـی

منم دل خسته بیمار تو ای دوست            دو عـالـم تو امید این (رضایی)

بوَد این خواهشم از حضرت دوست            دم آخـر بـه بــالــیــنــم بـیــایـی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کنیزان کف زنان در پشت آن در            ولی تو بـر زمـین داری نـوایی

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در میان حجره جان می‌داد و یک یاور نداشت            غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت

آفتاب عـمر کـوتاهش نهان می‌شد ولی            آسمان دیده‌اش جز اشک و خون اختر نداشت


بوی عطر غربت آمد از حریم حجره‌اش            باغبان باغ غم چون او گل پرپر نداشت

کس عیادت جز اجل زآن یوسف زهرا نکرد            پیک مرگ آمد ولی او تاب در پیکر نداشت

تا کـند رفـع عـطش آن لالـۀ بـاغ رضا            غیر سقای دو چشمش هیچ آب آور نداشت

در دل دریای ماتم دست و پا می‌زد چو موج            زورق افتاده در توفان غم لنگر نداشت

خاک قبرش چون که می‌بخشد به عالم آبرو            هر که رخ را بر حریمش سود «یاسر» بر نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

او میان حجره جان می‌داد و قاتل پشت در            پایکوبی کرد و شرم از روی پیغمبر نداشت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تـسلای دلِ مظـلـومِ عـالم عالـمی دارد            گلوی تشنه کامِ زهر خورده مرهمی دارد

برای جرعه آبی دست و پا می‌زد؟ نه وَاللهِ            بیادِ تشنـۀ گودال، در جانش غمی دارد


صدای العطش با نالۀ مادر بهم آمیخت            بمیرم گوشۀ حجره، چه حالِ دَرهمی دارد

بخاک اینجا سرش، از پیچ و تابِ زهر افتاده            چنان سَروِ شکسته، گوئیا قدّ خَمی دارد

به اُم الفضلِ ملعونه بگو: دست از سرش بردار            شبیهِ مادرش زهرا، جواد عمرِ کمی دارد

بزیرِ لب نوا می‌کرد: من داغِ حسن دارم            که این جور و جفا را این جگر از مَحرمی دارد

پیِ دیـدارِ هـادی "یابُـنَـیَّ" گفت، تا آمد            بیادِ اکـبرِ لـیلاست، اشکِ نم‌نـمی دارد

ندارد خواهری را در برِ خود گریه‌کن، اما            به مانند حکیمه دخترِ خود همدمی دارد

خدا را شکرجسم او، نشد پامال سم اسب            نه خنجر بر روی حنجر، نه از خونش یَمی دارد

در این مقتل هزاران شکر، نگشته غارت اموالش            سلیمانی که بر انگشتِ عصمت خاتمی دارد

نه بر نیزه سری دید و نه عریان پیکری بر خاک            نه گِردا گِردِ اهلِ بیتِ خود نامحرمی دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر تغییر داده و یا حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدای العطش با هلهله بدجور دَرهم شد            بمیرم گوشۀ حجره، چه حالِ دَرهمی دار

تنِ مسموم را با سر کشاندَن، اوجِ بیرحمی است            که در برخورد با هر پله، ضربِ محکمی دارد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نه جسمش زیر سمّ اسبها با خاک یکسان شد            نه خنجر بر روی حنجر، نه از خونش یَمی دارد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان ساربان و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

ندید آقا، در این مقتل جفای ساربانان را            سلیمانی که بر انگشتِ عصمت خاتمی دارد

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسین رحمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـاران گـریه‌های شـبانه که پـا گرفت            دست مرا دوباره جوادُ الرِّضا گرفت

یادش بخیر تا که رسـیدم به کاظـمین            از چشم من دو مرتبه گنبدْ نما گرفت


گـفـتم سلام حضرت احـسان بی‌کران            در سایه‌سار مهـر تو دیدم دعا گرفت

فرصت برای عرض حوائج نمی‌دهی            چیزی نگفته حاجت خود را گدا گرفت

آه ای جـوان آل عـلـی روضـۀ تـو را            باید که از مـدیـنه و از کـربلا گرفت

مانند مـادرت به زمین خورده‌ای اگر            زهر جفا رسید و توان از شما گرفت

صورت مکش به خاک زمین، نور عالمین            از موی خاکی‌ات دل عرش خدا گرفت

فریاد العـطش که کشیدی تو از جگر            با سوز ناله‌ات همه عالم عـزا گرفت

هی دست و پا زدی وسط حجره‌ات فقط            مـادر بخـاطـرت دم واغـربـتا گـرفت

از آه و ناله‌ات شده این حجره کـربلا            گفتی حسین و گریه امان تو را گرفت

ذکرش خدا خدا؛ که همان دم سنان رسید            با نیزه راه صحبت او را چرا گرفت؟

والشِّمرُ جالسٌ؛ سر او را ز پیکـرش            با ضربه‌های خنجر کند از قفا گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر تغییر داده شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هی دست و پا زدی وسط هلهله؛ فقط            مـادر بخـاطـرت دم واغـربـتا گـرفت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : چهارپاره

یک باغ روضه دارد این لاله در شکفتن            کی می‌شود خزان را با یک اشاره گفتن
ای جانِ زهـر آلـود از جامِ زهرِ کینه            باید که شرحِ غم را با گوشِ جان شنفتن


چون خاطراتِ عمرت در طولِ زندگانی            آن هم خلاصه گشته در موسمِ جوانی

از دردِ غـربتِ تو آخر کسی نپـرسـید            دل‌مـردگـان کجا و این روحِ آسـمـانی
بر شانه‌های کـوچک سنگـینیِ امامت            دردا یکی نـبـوده از تو کـنـد حـمـایت
مظلـومی‌ِ تو این بس حـتی میانِ خانه            همسر نموده بر تو با زهرِ کین خیانت
دردِ تو دردِ کـوچه از رنـج‌های مـادر            آن ماجـرای تلـخ و ظلم و جفای مادر
ديوار و در عذابی‌ست هر لحظه پيشِ چشمت            یک عمر داری بر لب روضه برای مادر
افـتاده در دلـم تا شـورِ غـم و عـزایت            دارم ز دستِ گردون هر لحظه من شکایت
یـادِ شـهـیـدِ دشـتِ کـرب وبـلا کـنم تا            در روضه‌ سیلِ اشکم جاری شود برایت
دیـدی که شـمـر آمد در قـتـلگـاهِ جدّت            رفته به عـرش اعلی ای وای آهِ جدّت
زینب ز خـیـمه آمد بر مقـتلِ حسینـش            شیب‌الخضیب دیده چون روی ماهِ جدّت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با هلهـلـه نشـسـتـند آری به این بهـانه            پـای شـهـادتت ای شـاهـنـشـهِ یـگـانـه
غربت حکایتی شد در کاظمینِ چشمم            بـردنـد جـسـمِ گل را تا روی بامِ خانه

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غزل

دلـم در هـوای جـواد الائـمّـه            گـرفـتـه نـوای جـواد الائـمّـه
بهشت صفا هر که خواهد، ببیند            به صحن و سرای جواد الائمّه


بلند است بر بام قصر سخاوت            هـمـاره لـوای جــواد الائـمّـه

بزرگی ببـوسد زمین ادب را            که افـتد به پـای جواد الائـمّه
رها شد " اباصلت" از کنج زندان            ز فـیض دعـای جـواد الائـمّه
به یحیی ابن اکثم عصا کرد اقرار            کـه دارم ولای جـواد الائـمّـه
به پایش وجودم متاعی حقیر است            دو عـالـم فـدای جـواد الائـمّه
اگر درد داری به اخلاص رو کن            به دارالـشـفـای جـواد الائـمّه
خوشا حال آن کس که با اشک آید            به بـزم عـزای جـواد الائـمّـه
جزای کسی که دلش با جواد است            فـقـط با خـدای جـواد الائـمّـه
دل ســنـگ شــد آب حـــتــی            ز غـمـنـالـه‌های جواد الائـمّه
گل باغ طاها، جوانمرگ زهرا            بـمـیـرم بـرای جـواد الائـمّـه
نوای «کمیل» است گاه توسل:            گـدایـم گــدای جــواد الائـمّـه

: امتیاز

مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـابـن الحـسـن توئـی سـبـب اتّـحـاد ما            نـام مــقــدّســت ســنــدِ اعــتــقــاد مــا
امشب شب عزاست بیا یابن العسکری            ســوزد جـهـان ز داغ امـام جــواد مـا


مسـمـوم شـد عـزیـز دل ثـامن الحجـج            آتــش زده حـدیـث غمـش بـر نـهاد ما
جـان‌ها فـدای آن گـل پــژمـردۀ رضـا            بــاشـد نُـهـم امـام، امـیـد و عِـمــاد مـا
می‌داد جان به حُجره و می‌گفت ای خدا            دانی که اهـل کین ز چه دارد عـناد ما
ما را به جرم عشق تو در خانه می‌کُشند            غـافـل از ایـنـکه دارد ادامـه جهـاد ما
گـر مُـعـتـصم خـلـیـفهٔ عـبـاسـیـان بود            بـر عـالـم است سلـطـنـت عـدل داد ما
من وارث رضا گل موسی بن جعفرم            ذلـت بـری ز سـاحـت قــدس نـژاد مـا
آگـاه از فـضـیـلت مـن امّ‌فـضـل نیست            امـا خـوشـم کـه فـاطمه باشد به یاد ما
جان داد و دفن شد پدرم در دیار طوس            حال از فـلـک گـذشته به بـغداد داد ما
پـرونـدۀ امـامـت مـن بـسـته شـد ولـی            پــایــنــده بــاد دولـت هـــادیّ راد مــا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پرونـدۀ حکـومت مـن بسـته شـد ولـی            پــایــنــده بــاد دولـت هـــادیّ راد مــا

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثمن

عـمری گدای صاحب این خانه ماندیم            خود را درون مجلس روضه رساندیم
پـا را مـیـان این مـجـالـس بـاز کـردیم            دل را به پـایِ روضه و منبر نشانـدیم


گـاهی بـلـند از پـردۀ دل گـریه کـردیم            گاهی به زیر لب زیارت‌نامه خـواندیم
مـشـمـول الـطـاف زیــادِ اهـل بـیـتـیـم
گـریـه کـنِ داغ جــواد اهــل بـیــتــیــم
شـاهِ وفـا بـود و شـریـکـش بی‌وفا بود            تنـهـای تنهـا حـضرت ابن الـرضا بود
در خانه غربت داشت باید گفت از این حیث            خـیـلـی شـبـیـهِ بـه امـامِ مـجـتـبـی بود
وقتی تنش می‌سوخت از زهر ستمگر            در شـام یـاد شـامـیـان و عـمـه‌هـا بـود
هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم
سخت است وقتی خسته و بی‌جان که باشی            مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی
مسـمـوم بـاشی و تـنت در تب بـسوزد            دردش دو چندان می‌شود عطشان که باشی
حـالا تـجـسّم کن چه حـالی داری آنجا            با یـادِ میخ و سیـنه‌ای گریان که باشی
مادر میان شعله‌ها می‌سوخت می‌سوخت
با روضه‌اش ابن الرضا می‌سوخت می‌سوخت
هم گریه حـیدر کرده هم زهـرا برایت            هـم ابــتــدای کــودکـی بــابـا بــرایـت
هم شیعـه‌ات آنقـدر بـر تو گـریه کرده            قــطره به قـطـره تا شـده دریـا بـرایت
امـا تـنِ جـدِّ غـریـبت زیـر خـورشـیـد
این داغ را بـاید که از زینب بـپـرسـید
پشت در بسته عطش بال و پرت سوخت            هم که دلت هم که تمام پیکرت سوخت
چـشـمان تو سمت خراسان بود انگـار            دل‌هـا بـرای آن نـگـاه آخـرت سوخت
تـب داشـتـی فـکـر مـدیـنـه بودی آخر            عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت
زهــرا بـه بـالـیـن تـو آمـد بـا قـد خــم
بر جسم و جان خـسته‌ات گردید مرهم
این چـشـم‌ها بی‌اشـک‌ها لـطـفی ندارد            بـی‌گـریـه بـر آل عــبـا لـطـفـی نـدارد
دنــیـا خــدا دانـد بـرای لـحـظـه‌ای هـم            بـی‌اهـل بیت مـصـطـفی لـطـفی ندارد
پــای تــمــام روضــه‌هـا بــودیــم امــا            بـی‌روضـۀ کـرب وبـلا لـطـفـی ندارد
امشب که غمگـینِ جواد ابن الرضاییم
یک بارِ دیگر روضه خوان کربلائـیم
ای وای از آن وقـتی عـلـمدارت نباشد            ای وای اگر غـم دست بـردارت نباشد
سخت است بین عـده‌ای بیـگـانه باشی            اما به هـمـراهت کس و کـارت نبـاشد
وقتی که سرها روی نی هـا شد نمایان            ای‌کـاش روی نـی سـرِ یـارت نـبـاشـد
خـتـم کـلامِ منـبرِ روضه حـسین است
یعنی نمک در آخر روضه حسین است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وقـتی کـنـیـزان هلـهـله کردند بی‌شک            در شـام یـاد شـامـیـان و عـمـه‌هـا بـود

هم که خـدا دیده تدارک زیر خـورشید            یـک سـایـه بـا بـال کـبـوتـرهـا برایت

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بسته‌ام دل را به آقایی که خیلی آشناست            حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بیـنواست

نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا            نهـمین آئیـنه‌دارِ حضرت خیرالوراست


نامِ زیبایش محـمّد، کـینه‌اش باشد جواد            این پسر نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست

مدحِ او گفتن لیاقت خواهد ای اهلِ هنر            هر چه در وصفش بگویم مطمئناً که رواست

من دخیلش می‌شوم بلکه گره را وا کند            حضرت بابُ‌الکرم در انتظارِ یک گداست

هرچه دارد می‌دهد بر سائلِ درمانده‌اش            بسکه این آقای خوبیها فقط مشگل گشاست

غـیرتی بی‌انتها دارد به زهـرا مادرش            قلبِ حسّاسش مریدِ حضرت خیرالنساست

کـوثـرِ دوّم لـقـب دادنـد بـر او اهلِ دل            بر امام هشتمین هم نور چشم و هم عصاست

بذل و بخشش می‌کند بر هر ز پا افتاده‌ای            سائل اینجا راحت ست از بسکه او بی‌ادّعاست

هر چه می‌خواهی بخواه امّا بدان که حاجتِ            گریه‌کُن‌های حسینی یک براتِ کربلاست

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وسط حجرۀ در بسته چه بی‌پر شده‌ای            کـشتۀ زهـر جـفـای دل هـمسر شده‌ای
نالۀ العـطـشت قـلـب رضا را سـوزاند            یا حسین گـفتی و یاد شه بی‌سر شده‌ای


صورتت گـشته کبود و نفست می‌گیرد            پسر هـشتم زهـرا تو چو مـادر شده‌ای
دم آخـر شده و چـشـم به در می‌دوزی            بی‌گمان منقلب از ضربۀ آن در شده‌ای
غـربت خانۀ تو غم به دلم افـزون کرد            خاک عـالـم حـسن ثـانی حـیدر شده‌ای
پـدرت نیست به بـالـین تو اما ای وای            تو جـوان مرده مثال علی اکبر شده‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نالۀ العـطـشت گوش جهان را کر کرد            یا حسین گـفتی و یاد شه بی‌سر شده‌ای

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حسین کریمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

عجب خجسته حدیثی که همچو گوهر بود            سـفــارش پـدری بـه جـوان دلـبـر بـود
نرو از آن در کوچک که سمت دیگر بود            که چشم خیل گدایان همیشه بر در بود


چه بارگاه و چه صحنی شبیه مشهد ما            چـه آشـیـانـۀ امـنـی شـبـیـه مـشـهـد مـا
عجب حریم و چه شأنی شبیه مشهد ما            خیال صحن و سرایت همیشه در سر بود

چه خوب می‌شد اگر تا سحر درون حرم            فقط سه واژۀ تنها من و ضریح و سرم
تو هم اگر که بیایی ز اوج لطف و کرم            کـدام خاطـره از این خـیـال برتر بود؟

تـمـام عـمـر نـشـسـتـم به آسـتـان شـمـا            همیشه خیره نشـستم به کنج خوان شما
مرا بس است ز روزی کمی ز نان شما            غـلام حلـقه‌به‌گوشت به شاه سرور بود

چنین غریب به چشمش ندیده کون و مکان            چـنـین اسیـر غـمی تا ابـد نـدیـده زمان
ز زهر گشته تن اطهرش بسی عطشان            تن نـحـیـف تـو امـا مـیـان بـسـتـر بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدای هلهـله‌ها بود و رقص دخترکان            تن نـحـیـف تـو امـا مـیـان بـسـتـر بـود

به دست و پا زدنت نانجـیب می‌خـندید            به «آب» گفتن تو ای غریب می‌خندید
شبـیه قاتل «شیب‌الخضیب» می‌خـندید            عـدو غـریبه اگر بود بِه ز هـمسر بود

عطـوفت و دل سنگـش اگر نمی‌مرد آه            تـو را به بـام با طـناب گر نـمی‌بـرد آه
کمی ملاحظه می‌کرد و گر نمی‌خورد آه            لـبت به تـیـزی پـلـه چـقـدر بـهـتـر بود

تو را کشید و رسیدی به بام خانۀ خود            چه روضه‌ها که تو دیدی به بام خانۀ خود
»حسین» را تو چشیدی به بام خانۀ خود            پـناه جـسـم رهـا بـال چـنـد کـفـتـر بود

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب‌نـشینانِ فـلک چـشم ترش را دیدند            همه‌شب راز و نیـاز سحـرش را دیدند

تا خدا سیر و سفر داشت همه‌شب، وَز اشک            غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند


هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس            او دعـا کرد و ملائک اثـرش را دیدند

همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند            سائلان بخـشـش دُرّ و گهرش را دیدند

عــمـر او آیـنـۀ عـمـر کـم زهــرا بـود            در جوانی همه شوق سفـرش را دیدند

دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم            شعـله‌های جـگـر شعـلـه‌ورش را دیدند

هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب            عـرشیان سوختن بال و پرش را دیدند

: امتیاز